دربارهی قاف (بازخوانی زندگی آخرین پیامبر از 3 متن کهن فارسی)
و امشريك زني بود از مكه با جمال و مال. پنهان به بازار مكه آمد. همراه طلب ميكرد. جهودي از مدينه به مكه بود به بازرگاني. مر امشريك را گفت: «كجا قصد ميداري؟» گفت: «به مدينه، نزد رسول.» جهود گفت: «بيا تا تو را به مدينه برم. مرا ستور هست و ساز تمام دارم. تو را به هيچ چيز دل مشغول نبايد داشت.» برفتند.
در راه وي را ماهي شور داد و آب از وي بازگرفت. تشنگي بروي غالب گشت. در منزلي فروآمدند. امشريك گفت: «اي جوانمرد! بيحاصل مرا ضمان كردي كه هر چه در راه ببايد تو را بدهم و نگذاشتي كه من زاد و ساز راه بساختمي. اكنون با من چنين كردي؟!»
جهود گفت كه «تو ندانستي كه من از كين محمد هر چه بتر با تو بكنم؟ دل بر مرگ بنه كه تو هرگز بدان جادو نرسي!» و جهود آب داشت؛ در رخت پنهان كرد و بخفت. ساعتي بود. جهود برخاست. آواز داد كه «اي زن، هنوز زندهاي؟»...
كد كالا | 232395 |
زبان | فارسی |
نویسنده | یاسین حجازی |
سال چاپ | 1397 |
نوبت چاپ | 10 |
تعداد صفحات | 1164 |
قطع | رقعی |
ابعاد | 12.5 * 19.7 * 8.5 |
نوع جلد | مقوای فانتزی |
وزن | 1031 |
تاکنون نظری ثبت نشده است.