درباره‌‌ی باغ خرمالو

همين‌طور سيني را توي دستم گرفته بودم ناخودآگاه جلوتر رفتم. آب دهانم را قورت دادم و آرام پرسيدم: يعني شما خود خود رضاشاهيد؟ پير مرد انگار كه حواسش جاي ديگري باشد كاسه‌ي آب را از توي سيني مسي برداشت و يك‌نفس سركشيد و گفت: اعليحضرت قوي‌قدرت پري‌شوكت همايون رضاشاه پهلوي. داري آب مي‌شي اعليحضرت، مثل يك گلوله برف تو آفتاب تموز. من نمي‌دانستم تموز يعني چه، اما حسينعلي كه مثل هميشه از ننه‌اش يك چيزهايي شنيده بود از عقب گردن كشيد و آرام بيخ گوشم گفت تموز را از قديمي‌ها به تيرماه مي‌گويند. آفتاب تموز هم يعني آفتاب داغ چله‌ي تيرماه. حسينعلي كه راديو را بغل گرفته بود حالا شانه‌به‌شانه من ايستاده بود و محو تماشاي پيرمرد.

آخرین محصولات مشاهده شده