درباره‌‌ی عطر کینوها (مجموعه شعر)

پدر مي‌گويد. رود همان درياست. و مي‌خندد. و مادر هم. و مرداني كه خواهرانم را دوست دارند هم. ولي من تنها. قصه‌هاي آكاردئون‌نواز پير را باور مي‌كنم. كه يك چشم نداشت. راه راهي ملواني مي‌پوشيد. و همه به او. لبخند مي‌زدند.

آخرین محصولات مشاهده شده