درباره‌‌ی دی اکسید شوکران (مجموعه شعر طنز)

بچه كه بودم، به من آموخنتند: فحش نبايد بدهي، گوسفند! بي ادبي بوده از اين خانه دور حرف ركيكي نزني، بي‌شعور! بچه همسايه به من فحش داد پند پدر مادرم آمد به ياد بر دهنش مشت ادب كوفتم البته با غيظ و غضب كوفتم شب كه پدر قصه ما را شنيد نوبت آموزه دوم رسيد پاي مرا بست به يك ريسمان بر كفل و بر كف پايم زنان گفت: نبايد به كسي زور گفت من چه كنم با توي گردن كلفت؟ بچه بودم پدرم ياد داد عشق بورزم به نبات و جماد عشق به سوراخ ازن في‌المثل عشق به بوي خوش زير بغل عشق به انسان، به طبيعت، گياه عشق به ارتش، بسيج و سپاه عشق به هم‌نوع، ولو دشمنت عشق به هر كس شده، حتي زنت!

آخرین محصولات مشاهده شده