درباره‌‌ی زخم زیبایی (مجموعه شعر)

خورشيد پشت پنجره‌ام ايستاده بود. يك تكه نور روي اتاقم فتاده بود. خورشيد با نگاه طلايي به شيشه‌ها. رنگين‌كمان عشق تو را مژده داده بود. افسوس، بين مزرع تقدير ما و تو. تخم هزار بار جدايي فتاده بود. قبل از وقوع حادثه بين من و تو، عشق. آمد به ياد من كه چه زيبا، چه ساده بود. وقتي برون شدم كه تو را جستجو كنم. ديدم كه توته‌هاي تنت سنگ جاده بود.

آخرین محصولات مشاهده شده