درباره‌‌ی عاقبت بگو مگو (مجموعه داستان)

... عزيز دلم نرگس! كاغذ و قلم گدايي كردم تا نامه‌اي بنويسم برات. اونم با يك عالم بسوز و بريز. با سه كلاس اكابر و يك عالم التماس مامور دم در هستم علي اي حال! حقوق مكفي نميدن. اما آتيه‌ام را مي‌گن تامينه اگر باوركني. من كه باور نكردم آينده‌اي داشته باشم، مگر اين كه تو بياي. گيرم سينما برم. گيرم ليموناد شيشه‌اي بخورم، كيك دوزار، يا نون بربري بخرم. ماشين خطي بشينم يا برم باغ‌وحش يا سينه‌اي عشقي برم در لاله‌زار. ولو با دختر صابخونه عروسي بكنم بشم داماد آقا جمال. سركوچه تو سلموني سيبيلمو خط بگيرم. مرسومه اين‌جور سبيل، بعدم به انتظار تو باشم كه بياي... ها! مي‌آي؟!

آخرین محصولات مشاهده شده