دربارهی طلوع از مغرب
كسي آرام روي در ميكوبيد و انگار انگشتانش جان نداشت. اين ضربهها را ميشناخت. در را كه باز كرد آيلي را ديد. موهاي آشفتهاش از زير نازكي شال پيدا بود و دانههاي باران مثل كريستالهاي درخشان روي سرش برق ميزد. پتوي نازكي را دور خودش پيچانده بود. نگاهش پايينتر رفت. يك جفت صندل لاانگشتي به پا داشت. با اين سر و وضع آمده بود پشت در خانهاش! آن وقت شب!
-ويهان؟
نكاهش بين تيلههاي اشكآلودش رفت و آمد ميكرد. دخترك سعي كرد لبخند بزند اما لرزش چانهاش نميگذاشت.
-نميذاري بيام تو؟ سردمه!
يك قدم به عقب رفت و آيلي يك قدم به جلو آمد. اين تعادل را دوست داشت. يكي عقب ميرفت و ديگري جلو ميآمد. انگار هيچوقت از هم دور نميشدند.
كد كالا | 234870 |
زبان | فارسی |
نویسنده | منا معیری |
سال چاپ | 1397 |
نوبت چاپ | 1 |
تعداد صفحات | 470 |
قطع | رقعی |
ابعاد | 14 * 21 * 2.1 |
نوع جلد | شومیز |
وزن | 523 |
تاکنون نظری ثبت نشده است.
مشتریانی که از این مورد خریداری کرده اند
شاید خدا گم شد
95,000 تومان
من سرکش
110,000 تومان
آخرین روز زمستان
135,000 تومان
چه رقیبی
380,000 تومان
عاقبت 1 روز باید به خانه برگردی
45,000 تومان
خوابزده
450,000 تومان
دچار باید بود
40,000 تومان