درباره‌‌ی دچار باید بود

موبايل و مانتويي كه قصد آويزان كردنش را داشتم، با فرياد ناگهاني و غيرمنتظره محمد، از ميان انگشتانم رها شد. فرصتي براي فكر كردن به موبايل و احتمال شكسته شدنش نداشتم. با سريع‌ترين سرعت ممكنه از اتاق بيرون پريدم. ـ پس تو و اون امين كدوم گوري بوديد؟...

مشتریانی که از این مورد خریداری کرده اند

آخرین محصولات مشاهده شده