درباره‌‌ی شاه‌پری

تا دستم خورد به موها و مايع گرمي كه از گردنش بيرون مي‌زد چراغ‌قوه‌ام را روشن كردم. قدرت فكر كردن نداشتم. او را روي دوشم كشيدم و شروع كردم به دويدن. قيل و قال سربازها را پشت سرم مي‌شنيدم و مي‌دويدم. گلوله‌اي شليك شد. كنار جاده سقوط كردم. شاه‌پري از روي دوشم افتاد و از شيب كنار جاده سر خورد پايين. نرسيده به جوي آب، تنه يك درخت گردو نگهش داشت. دويدم پايين. سراسيمه از زمين بلندش كردم و رفتم روي پل يخ‌زده. نفس گرمش به زخم پشت گردنم مي‌خورد. پاهايم مي‌لرزيد. كافي بود بلغزم و روي شاخه‌هاي انار آن پايين سقوط كنم. وارد آب يخ‌زده كانال شدم. چند قدم كه جلو رفتم با گلوله‌اي كه كنار پايم به زمين نشست متوقف شدم.

آخرین محصولات مشاهده شده