درباره‌‌ی پرسه در احوالات ترون و ترونیا

اگه من از زادگاهم و بر و بچه‌هاش مي‌گم بهم ايراد نگيرين. آخه من دل‌بسته اين سرزمينم. تو پايين پاييناش چشم به دنيا وا كردم، خوب ريشه‌م تو اين خاك گيره. تو خاك و خول‌هاش پا به زيمين زدم و قد راس كردم و جون گرفتم. تو مكتب‌خونه‌ش حرف زدن و زندگي كردنو آموختم، قاطي مشتي‌هاش و جوونمرداش لوليدم و سرد و گرم روزگار رو مزه مزه كردم، بلت شدم واسه چي بايد گريه كنم و براي كي خنده كنم.... پس اگه دست به قلم بردم و از اونا گفتم و رو كاغذ ريختم به خاطر خودشون بود. فقط اداي دين كردم.

آخرین محصولات مشاهده شده