درباره‌‌ی سرزمین دیوها (پهلوان پشه 2)

ديو سفيد وقتي تعريف پهلواني‌هاي حسن كچل را مي‌شنود، كمي مي‌ترسد، اما به روي خودش نمي‌آورد. سنگي از روي زمين بر مي‌دارد و با يك فشار خرد و خاكشيرش مي‌كند و مي‌گويد: «خوشت اومد؟» حسن هم دست مي‌كند توي تنور و تخم‌مرغي را در مي‌آورد و آنقدر محكم فشارش مي‌دهد كه زرده و سفيده‌اش با هم بيرون مي‌ريزد. ديو با دهان باز نگاهش مي‌كند و مي‌گويد: «خوب زوري داري پهلوون!»

مشتریانی که از این مورد خریداری کرده اند

آخرین محصولات مشاهده شده