درباره‌‌ی رنجر تگزاس

بعد از گفتن اين حرف ساكت مي‌شود. من هم چيزي نمي‌گويم. هر دو مي‌دانيم چيزي كه گفت حقيقت دارد. بعد سارا بث مي‌گويد: «اون گيتار رو اون‌جا مي‌بيني؟» و با دست به گيتار شش سيمي كه به عنوان دكور گوشه اتاق گذاشته اشاره مي‌كند. «من اون گيتار رو وقتي كه هنوز با هم بوديم گرفته بودم. مي‌خواستم اون رو به عنوان هديه فارغ‌التحصيلي بهت بدم. ولي درست همون موقع بود كه تو من رو پيچوني و ديگه نتونستم اين رو بهت بدم.» قلبم توي سينه به خاطر احساسات سارا بث فشرده مي‌شود. خدايا! حتما بايد خيلي ناراحت شده باشد. مي‌گويم: «خيلي متاسفم.» او سرش را تكان مي‌دهد، انگار كه بگويد اين عذرخواهي خيلي كم و خيلي ديرهنگام است. مي‌پرسد: «اون آهنگ قديمي جاز به اسم "چرا من نه؟" يادت هست؟» سرم را تكان مي‌دهم. آهنگ درباره دختري است كه عاشق مردي شده كه كل دنيا را به دنبال عشق جستجو مي‌كند، غافل از دختر خانه بغلي كه هنوز در انتظار اوست...

آخرین محصولات مشاهده شده