درباره‌‌ی دروغ‌هایی که گفتیم

هر خانواده‌اي داستاني دارد كه از پس گفته و بازگفته مي‌شود، قطعي و انكارناپذير به نظر مي‌رسد. داستاني حك شده بر سنگ خارا. اركان داستان خانواده من از اين قرار است: پدر و مادرم را غريبه‌اي نقاب‌دار به قتل رساندند، قاتلي كه آنان را جلوي ورودي خانه هدف گلوله قرار داد. خواهرم، ربكا، زيبا، سركش، خونسرد و بسيار مستقل است. او براي خوشبختي به كسي نياز ندارد. هر چند، براي خوشبختي نيازمند خطر است. من حساس ، آرام، با استعداد و هراسانم. از خيلي جهات نقطه مقابل خواهرم. من به امنيت، حمايت و مردي كه دوستم داشته باشد نياز دارم.

آخرین محصولات مشاهده شده