درباره‌‌ی درباره مادرم

حافظه‌‌ي مادرم ضعيف شده بود. ماه‌هاي آخر عمرش غرق در دنياي کودکي شده بود. ناگهان دخترکي مي‌شد و کمي بعد نوعروسي ترسان. مادرم رازهاي سر به ‌مهرش را برايم فاش مي‌كرد، در ددل مي‌کرد، از مرده‌ها و زنده‌ها داد ‌مي‌کرد و من حيرت‌زده به آن کالبد و روح و حافظه‌‌ي روبه‌پايان نگاه مي‌کردم.

آخرین محصولات مشاهده شده