درباره‌‌ی دختری با تمام موهبت‌ها (کتاب اول)

ملاني دختري بسيار خاص است. دكتر كالدول به او مي‌گويد «نابغه كوچك ما» هرروز صبح، ملاني در سلولش منتظر مي‌ماند تا بيايند و او را به كلاس ببرند. وقتي به دنبال او مي‌آيند، گروهبان پاركس تفنگش را به سمت ملاني نشانه مي‌رود و دو نفر ديگر از آدم‌هايش او را به صندلي چرخ‌دار مي‌بندند. فكر مي‌كند كه آن‌ها از او خوش‌شان نمي‌آيد. به شوخي مي‌گويد گاز نمي‌گيرد ولي آن‌ها نمي‌خندند. ملاني عاشق كلاس درس است. عاشق يادگرفتن درباره هجي كلمات و حساب و كتاب و دنياي بيرون كلاس درس و سلول بچه‌ها است. به معلم محبوبش درباره كارهايي مي‌گويد كه وقتي بزرگ شود، انجام خواهد داد، ملاني نمي‌داند چرا اين حرف‌ها خانم جاستينا را غمگين مي‌كند.

آخرین محصولات مشاهده شده