دربارهی 3 گانه دونده هزارتو
اگرنترسي آدم نيستي
زماني كه توماس در آسانسور از خواب بيدار ميشود،تنها اسمش را به ياد دارد.غريبهها دورهاش كردهاند پسراني كه مثل او حافظهشان پاك شده است.
از آشناييات خوش وقتم ،شانك به بيشه خوش اومدي.
آن سوي ديوارهاي سنگي سر به فلك كشيدهاي كه بيشه را احاطه كردهاند،هزارتويي بيانتها و مدام در حال تغيير وجود دارد.هزارتو تنها راه خروج است،هيچكس زنده از آن بيرون نرفته است.
همه چيز تغيير خواهد كرد.سپس دختري از راه ميرسد.اولين دختر و پيغامي كه با خود ميآورد،وحشتآور است.
محصولات مرتبط
10 %
10 %
10 %
10 %
10 %
10 %
10 %
10 %
10 %
10 %
10 %
10 %
10 %