درباره‌‌ی داستایفسکی به آنا

فرشته‌ي من، آنا جانم، سلام اين هم چند خطي براي تو از خبرها و كار و بار روزانه‌ام. هر روز صبح برايت مي‌نويسم و اين نياز من شده است، چون هر لحظه‌ام را به تو مي‌انديشم. فكرش را بكن، هر شب تو و ماشا «خواهرزاده‌ام»، به خوابم مي‌آييد. در خوابم با او آشتي كرده‌ايم و من خيلي خوشحالم. ديروز سرد و حتي باراني بود؛ تمام روز ضعف داشتم و اعصابم به‌قدري خراب بود كه به زحمت روي پا بند بودم. باز خوب شد در قطار هرطور شده دو ساعتي را خوابيدم. ديروز مدام خوابم مي‌آمد. اين‌جا هم باز قمار... قماري كه از شرش خلاصي ندارم و تو مي‌تواني تصورش را بكني كه چه‌قدر پريشانم....

مشتریانی که از این مورد خریداری کرده اند

آخرین محصولات مشاهده شده