درباره‌‌ی داستان‌های ناتمام (مجموعه داستان)

من در قصه‌هايم سر پرنده‌اي را بريده و پنهان كرده‌ام تا خواننده به تحرك و تشنج تشديد شده‌ تن و بال و پا‌هايش خيره شود، و پيش از آن كه پرنده بميرد، و تحركش به سكون تبديل شود، شما طپش و تحرك و زنده بودن را در دردناك‌ترين شكل آن مي‌بينيد كه ديگر زندگي نيست، مرگ هم نيست، زيرا حركت تندتر شده‌ي اندامش وجود دارد و زندگي آميخته با مرگ. و اين همه لحظه‌اي است پيش از مرگ،‌ كه پرنده شديدترين پر و بال زدن سرتاسر زندگيش را انجام داده است، لحظه‌اي كه بيش‌ترين آميختگي را با زندگي و طلب زندگي دارد، آن هم درست در همسايگي مرگ. به خاطر همين است كه تمام قصه‌هاي من شروع و پايان ندارد. شخصيت...

آخرین محصولات مشاهده شده