درباره‌‌ی خیابان‌های بی‌شناسنامه

چطور مي‌شد رعنا بود؟ چطور مي‌شد اين همه خراب كرد و به همين راحتي انتظار ساختن داشت؟ چطور مي‌شد از همه چيز آن‌قدر مطمئن بود؟ چه كار كرده بودم كه بعد از پانزده سال يا بيشتر، هنوز اين همه و بدون شك، مطمئن بود كه مي‌تواند من را برگرداند؟ نمي‌دانم دقيقا چه زماني به او باورانده بودم كه هر وقتي و با هر كاري كه كرده بود، مي‌تواند تا آخر دنيا روي بودن و برگشتنم حساب كند. هنوز يك هفته از دوباره آمدنش نگذشته بود و من همان آدم مستاصل پانزده سال پيش شده بودم.

آخرین محصولات مشاهده شده