درباره‌‌ی تکل از پشت (مجموعه داستان)

به ما آمپول زدند و گفتند آواز بخوانيد، من صدام خوب نبود. هوا گرگ و ميش بود. به ما نفري يك پياله آب دادند. صداي ناله‌اي شبيه به آواز از دوردست شنيده مي‌شد. هرچه زور زدم صدام درنيامد.

آخرین محصولات مشاهده شده