درباره‌‌ی توتوچان (دخترکی آن سوی پنجره)

در مدرسه توموئه که دانش‌آموزان آن مجاز بودند روي هر موضوعي که به آن علاقه‌مندند کار کنند، بايد بدون توجه به آنچه در اطرافشان جريان داشت، ذهن خود را روي موضوع موردعلاقه‌شان متمرکز کنند. به اين ترتيب، هيچ‌کس به بچه‌اي که آواز «چشم، چشم، دو ابرو» را مي‌خواند، توجهي نمي‌کرد. يکي دو نفر به اين موضوع علاقه‌مند شده بودند؛ اما بقيه غرق در کتاب‌هاي خودشان بودند. کتاب توتوچان قصه‌اي افسانه‌اي بود؛ درباره ماجراهاي مرد ثروتمندي که مي‌خواست دخترش ازدواج کند. نقاشي‌هاي آن جالب بود و کتاب طرفدار زيادي داشت. همه دانش‌آموزان مدرسه که مثل ماهي ساردين داخل واگن چپيده بودند، آنچه را در کتاب‌ها نوشته شده بود، با ولع مي‌خواندند. آفتاب صبحگاهي از وراي پنجره‌ها به درون مي‌تابيد و چشم‌اندازي پديد مي‌آورد که سبب شادماني قلبي مدير مدرسه مي‌شد. همه دانش‌آموزان آن روز را در کتابخانه گذراندند.

آخرین محصولات مشاهده شده