درباره‌‌ی از ناکجا

روزی از روزها، من دوستی داشتم. یک دوست که سروکله اش از ناکجا پیدا شده بود. پرسیدم از کجا آمده است، اما خودش هم نمی‌دانست. او پیش من ماند، و هر روز، بالای صخره‌ی بزرگ باهم خوراکی می‌خوردیم و به جنگل نگاه می‌کردیم.

آخرین محصولات مشاهده شده