درباره‌‌ی از من مپرس چرا

انگار زاييده نوعي ترس بود، دنيايي كه تو پيش رويم گذاشته بودي. گويي در نامتحمل‌ترين جاها سر راه من سبز مي‌شد، بعد ناپديد مي‌شد، ناگزيرم مي‌كرد دنباش بگردم. بادي ملايم مي‌وزيد، قطره‌هاي آب از شاخه‌ها فرو مي‌ريخت. هيجان اين كنجكاوي سبب شد بلرزم فهميدم كه در راهي بي‌بازگشت، بازگشتم... غنا و پيچيدگي رويدادهاي آينده در درونم به نوعي هراس بدل شد. ترسيدم ديگر نتوانم دنيا را همان‌طور بيابم كه رهايش كرده بودم.

آخرین محصولات مشاهده شده