درباره‌‌ی مجسمه فورچینو شکارچی The hunter FO85535

داستان پشت اين اثر:
داستان از اين قرار است که، ساشا "Sacha" چکمه‌هايش را پوشيد، تفنگ، کلاه و کيفش را برداشت. سگش، تام، ديد که ساشا در حال آماده شدن است؛ پريد و شروع کرد به دويدن. ساشا به همسرش گفت:"عزيزم ما داريم مي‌ريم شکار." سپس کمي چشمانش را بست و با اعتماد بنفس اضافه کرد:"براي شام اردک خواهيم خورد." جعبه مهمات او و حتي آزمايش يک تيرکمان و تمام چوب‌ها و سنگ‌هايي که در مسيرش پيدا مي‌کرد هم کارساز نبودند. هيچ چيز کار نمي کرد. او نتوانست حتي يک اردک را بکشد. خوشبختانه، سوپرمارکت محلي هنوز باز بود. آن شب براي شام، آن‌ها يک جوجه مزرعه‌اي خوردند.

آخرین محصولات مشاهده شده