مولف کتاب «گمشده در شهربازي» به عنوان يکي از به نام ترين اساتيد ادبيات انگليسي زبان، گونه‌اي بديع و متمايز از فراروايت در ادبيات پست مدرن معاصر را رقم زده است. به طور خلاصه کتاب با روايتگري شخصيت اصلي از پيشاتولد آغاز مي‌شود تا گم شدن او در شهر بازي، که با خانواده براي ديدن آن رفته‌اند، ادامه مي‌يابد. از اين پس روايت همچون جرياني کف آلود بر دريايي، به تعبير خود مولف، "ميگون" در ميانه امواج اوهام و خيالات بالا و پايين ميرود. در اين کتاب مولف با بهره بردن از اساطير و استفاده از استعارات و ايهام‌هاي بديع دست به خلق روايت‌هايي زيبا در روايت خويش مي‌زند و خواننده را نيز با خود به هر سو مي‌کشاند. مخاطب اين کتاب خواننده‌اي مسئول است که با روايت همذات پنداري کند، کسي که تنها با خط يک روايت خطي پيش نرود و هر زمان آماده شيرجه رفتن و بالا آمدن در جريان‌هاي روايي متلاطم همزمان، متقاطع و متنافر از خط روايت باشد.