درباره‌‌ی گفتگو با آندری تارکوفسکی

جنگ تازه شروع شده بود. به نظرم هوا سرد بود و من به همراه عده پرشماري در حال رژه رفتن بر اجساد مردگان بوديم. وجود اجساد را تنها با پاهايمان حس مي‌كرديم زيرا چشمان ما بر صفحه تلويزيون غول پيكري دوخته شده بود كه در آن يك متخصص بزرگ سخن مي‌گفت. او درباره دانشمندان خودي صحبت مي‌كرد كه موفق شده‌اند تا سرعت چرخش زمين را افزايش دهند و با اين كار موشك‌هاي ما زودتر به دشمن مي‌رسد. حركت زمين را زير پاهايمان احساس مي‌كرديم تو گويي بر روي يك گوي غول‌پيكر ايستاده‌ايم. روي صفحه بزرگ تلويزيون را پودر دانه دانه‌اي پوشانده بود گويي بر چهره مردي كه در آن سخن مي‌گفت برف مي‌باريد. سپس برف بر ما هم باريد، بسيار آرام، همه چيز به يك راه‌پيمايي در برف تبديل شد. لحظه‌اي لذت‌بخش. و بعد من راه مي‌روم و تنها سپيدي را مي‌بينم.

آخرین محصولات مشاهده شده