درباره‌‌ی گرگ ماسه‌ای (تابستان اول)

ساكارينا با احتياط پرسيد:« تو چي مي‌خوري؟ آدم ها را هم مي‌خوري؟» «آدم؟ نععع! اين ديگر چه حرفي است؟ نه، من بيش‌تر وقت‌ها آفتاب و مهتاب مي‌خورم. مهتاب آدم را يك هوا باهوش مي‌كند. من همه‌چيز را مي‌دانم.» ساكارينا پرسيد: «همه چيز همه‌ي دنيا؟» گرگ ماسه‌اي گفت:«همه‌چيز همه‌ي دنيا و پاسخ همه‌ي پرسش‌ها.» يك روز ساكارينا در ساحل مشغول كندن يك گودال است، گرگ ماسه‌اي را پيدا مي‌كند. پشم گرگ ماسه‌اي مثل طلا برق مي‌زند. او موجودي شاد، وحشي و نادر است كه عمرش به قدمت ستارگان است. ساكارينا و گرگ ماسه‌اي با هم معماهاي زندگي مثل كبودي روي پا، كهكشان، ترس از تاريكي و زبان‌هاي سري را بررسي مي‌كنند.

آخرین محصولات مشاهده شده