درباره‌‌ی گرگی و مگس (1)

رناتا ولفمن هميشه فقط يك جور لباس مي‌پوشيد: تي‌شرت سفيد با شلوار دوبنده و كفش كتاني. رناتا دوستي نداشت و فكر مي‌كرد دوست يعني دردسر و ترجيح مي‌داد توي خانه تنهايي براي خودش خوش بگذراند و كشف و اختراع كند. همه چيز خوب پيش مي‌رفت تا اين‌كه پسر همسايه از دست برادرش فرار مي‌كند و به خانه‌ي رناتا مي‌آيد. و مثل اين‌كه جدي جدي رناتا بايد براي خودش دوستي دست و پا كند.

آخرین محصولات مشاهده شده