درباره‌‌ی قطار سر وقت

وقتي كه آنها در آن پايين به زيرگذر تاريك قدم مي‌نهادند بر فراز سرشان صداي قطار را مي‌شنيدند كه روي ريل‌ها مي‌چرخيد و صداي رسايي كه از پشت بلندگو با لطافت خاصي مي‌گفت: «قطار سربازاني كه به مرخصي آمده‌اند از پاريس، پرسميزل...» بعد آنها از پله‌ها به سوي سكوي راه‌آهن بالا رفتند و جلوي يكي از واگن‌هايي كه مسافران با چهره‌اي خندان از آن پياده مي‌شدند ايستاده، مسافراني كه بارشان مملو از بسته‌هاي بزرگ بود. سكوي راه‌آهن خيلي سريع خالي شد...

آخرین محصولات مشاهده شده