درباره‌‌ی چارلی بن و عکس‌های سخن‌گو

چارلي احساس كرد، پنجه‌هاي كسي در شانه‌اش فرورفت. مادربزرگ بن خم شد و پرسيد:« به من بگو چي مي‌شنوي؟» چارلي گفت:« صداي حرف. انگار از توي اين عكس مي‌آد» اگر چارلي استعداد خاصي داشته باشد، او را به مدرسه مخوف بلوار مي‌فرستند. چارلي نمي‌خواهد باور كند استعداد خاصي دارد، اما صداها چيز ديگري مي‌گويند؛ صداهايي كه از توي عكس‌ها به گوش مي‌رسند. صداها رازهاي منحوس گذشته را زمزمه مي‌كنند و از معمايي كه او بايد حل كند مي‌گويند. يعني كليد حل اين راز در مدرسه است؟ داستاني ماجراجويانه، سحرانگيز و مجذوب كننده از برنده‌ي جايزه‌هاي بسيار داستان‌نويسي: خام ني نيمو

آخرین محصولات مشاهده شده