درباره‌‌ی کشتن عمه خانم

دانشجوي جواني به نام يوريک که هيچ آرزو و استعداد خاصي ندارد، زندگي را سفري بي هدف مي بيند. بدين ترتيب يک روز هنگامي که عمه ي مهربان او از يوريک مي خواهد کار کوچکي را براي او انجام دهد، اين دانشجوي جوان بدون هيچ دليل خاصي و صرفاً از سر بي حوصلگي عمه ي خود را مي کشد. در ادامه ي داستان يوريک تلاش مي کند تا خود را از شر جسد خلاص کند اما اين کار برخلاف تصور او کاري بسيار دشوار است. تلاش اوديسه وار يوريک در نابود کردن جسد گاه لحني طنز و گاه لحني استعاري پيدا مي کند. سپس يوريک عاشق دختري در قطار مي شود. اما آيا يوريک مي تواند نزد اين دختر پرده از راز دل خود بردارد؟ «آندري بورسا» را مي توان به نوعي کافکاي لهستان ناميد. از اين نويسنده ي کم فروغ که بيشتر به سبب اشعارش شهرت ادبي يافته بود، چندين نمايشنامه و داستان کوتاه و مجموعه شعر باقي مانده است. در اين اثرِ بورسا، اگزيستانسياليسم بيگانه ي کامو به سورئاليسم کافکايي پيوند خورده است و ماحصل اين پيوند طنزي تلخ و گزنده است که فرياد نسلي از نويسندگان لهستاني را در دل خود دارد. اين راسکولنيکوف لهستاني تصويري متفاوت از جنايات و مکافات را پيش روي خوانندگان مي گذارد. بورسا در سال 1957 در سن بيست و پنج سالگي بر اثر عارضه ي قلبي درگذشت.

آخرین محصولات مشاهده شده