درباره‌‌ی چنین پسران دلیری

چند ميز آن طرف‌تر، تقريبا 20 ساله كنار مردي با موهاي خاكستري، گردني افراشته و وقار يك جنتلمن، نشسته بود. يوتلاند فكر كرد پدربزرگش است. مرد برخاست و در حالي كه به عصايي تكيه داده بود، از داخل كافه رفت. دختر، تنها بر جاي خود بر سر ميز باقي ماند. بلوند بود و موهاي چتري و گونه داشت. در حال نوشيدن شربت انارش با ني بود. يوتلاند به او خيره شد. به نامزد بلژيكي سابقش شباهت داشت. ماه ژوئن يوتلاند 38 ساله مي‌شد، ولي هنوز نتوانسته بود كاملا با اين موضوع كنار بيايد كه زندگي به يك مهماني ابدي غافلگير كننده مي‌ماند.

آخرین محصولات مشاهده شده