درباره‌‌ی پدربزرگ هم روزی جوان بود

سگ‌هاي جوان نمي‌خواهند به ديدن پدربزرگ بروند. مي‌گويند او خسته‌كننده است و همه‌اش از گذشته‌ها حرف مي‌زند. آن‌ها فكر نمي‌كنند پدربزرگ هم روزي جوان و خوش بوده است. اما پدربزرگ هنوز چند چشم‌بندي در آستين دارد... يك داستان جذاب و شنيدني درباره دست‌كم نگرفتن پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌هاي پير. داستاني كه همه نسل‌ها از خواندن آن لذت مي‌برند.

آخرین محصولات مشاهده شده