دربارهی ورطه (89 مانیفست ادبیات انتزاعی)
وقتي بچه بودم درباره ي دختري خوانده بودم که توپ هاي تنيس را پشت و رو مي کرد، بي آنکه به آن ها دست بزند (البته چندان فرقي هم نمي کرد)، اين طور گفته مي شد که توپ ها به شکل غيرممکني با صداي ترکيدن پشت و رو مي شدند. از قرار نامعلوم اين يک ناداستان بود؛ جلوه اي از ماوراءالطبيعه ي واقعي، تاثيري که روي من گذاشت؛ عميق و ماندگار بود. خود اين اتفاق_ قضيه ي توپ تنيس_ احتمالا هيچ وقت رخ نداده بود، ولي بعد از مدتي ديگر برايم اهميتي نداشت. حدود توپولوژيک واقعيت بود که اهميت داشت.
وحشت فلسفه را پيش بيني مي کند، بي اختيار تخمش را مي پراکند و ابژه ي غايي اش را فراهم مي آورد_ انتزاع (في نفسه)، وحشت از همان لامکامي مي آيد که فلسفه رهسپار آن جاست. اگر شکاکيت به فلسفه ياد مي دهد که به چه چيزهايي نبايد بينديشد، وحشت به آن مي فهماند که توان چنين کاري را ندارد. بدين ترتيب، معاهده ي بين انتزاع و وحشت از هرآن چه فلسفه مي تواند باشد، يا بداند، در ميگذرد. رابطه ي بين آن ها به قدمت زمان است. دقيقا به همان قدمت. وحشت کاخي از شهود ويران مي سازد که فلسفه در آن مثل کودکي بي قرار حيران مي چرخد.
كد كالا | 286025 |
زبان | فارسی |
نویسنده | نیک لاند |
مترجم | محمدهادی فروزشنیا - سامی آل مهدی |
سال چاپ | 1401 |
نوبت چاپ | 1 |
تعداد صفحات | 194 |
قطع | پالتویی |
ابعاد | 12 * 21 * 1.3 |
نوع جلد | شومیز |
وزن | 162 |
تاکنون نظری ثبت نشده است.