جنگ‌ها به پايان مي‌رسند و سربازها به خانه‌هاشان برمي‌گردند، ولي جنگ براي هزاران انسان معموليِ دو طرف مرز هيچ‌وقت تمام نمي‌شود. آفاق و ثريا، دو شخصيت داستاني سما بابايي، دو زن از آن هزاران انسان هستند که بعد از سال‌ها، سرنوشت کنار هم قرارشان داده است، دو زن از دو دنياي متفاوت؛ هر دو با زيبايي‌هاي تباه‌شده، با عشق‌هاي ازدست‌رفته و تنهايي‌هاي مرگ‌بار. آن‌ها در يک چيز ديگر هم مشترک‌اند: هر دو رازي در سينه دارند، رازي که سال‌هاست مثل يک جذامِ سرکش تکه‌تکه‌هاي روحشان را مي‌خورد. مرثيه‌اي براي آفاق و ثريا روايتي نفس‌گير است از زندگي دو زن که در جنگ زنده مي‌مانند، ولي سرنوشت برايشان قصه‌ي دردناک ديگري نوشته است.