درباره‌‌ی له و علیه ویرایش

چرا تعدادي از ويراستاران خود را عضو جامع؟ روشنفكري مي‌شمارند و اغلب، اگر تريبوني بيابند، از گلايه‌ها و غرغرهاي روشن‌فكرانه هم دريغ نمي‌كنند؟ چرا وقتي فاتحانه از كشف اشتباه قلمي مترجمي نام‌دار يا نويسنده‌اي بزرگ صحبت مي‌كنند، بحث را مبارزاتي جلوه مي‌دهند و، در مقام روشن‌فكر، به دفاع از حيثيت قلم برمي‌خيزند؟ فضاي حاكم بر تحليل‌هاي ويراستارانه و سلسله استدلال‌ها چگونه است كه از بحث بر سر كسره اضافه يا هاي غيرملفوظ مي‌توان به اين نتيجه رسيد كه مملكت صاحب ندارد؟! چطور ويرايش به روشن‌فكري مي‌پيوندد؟ اين پيوند، يا تصور اين پيوند، از كجا ناشي شده است؟ براي يافتن پاسخ اين پرسش ناچاريم به عقب برگرديم و نگاهي به تاريخچه ويرايش در ايران بيندازيم. با مروري كلي بر گذشته نه‌چندان پرفراز و نشيب اين حرفه در ايران، مي‌توانيم به‌وضوح دريابيم كه ريشه چنين تصوري از كجا آب مي‌خورَد: از مؤسسه انتشاراتي فرانكلين!

آخرین محصولات مشاهده شده