درباره‌‌ی کی همه چی را بلده (درباره خودآگاهی) ماجراهای پویان 1

مامان هر روز به من ديكته مي‌گويد، اما من هر دفعه نصفي از كلمه‌ها را غلط مي‌نويسم. خوب قيافه‌ي كلمه‌ها يادم نمي‌ماند و موقع نوشتن همه را قاطي مي‌كنم شب‌ها كتابم را زير سرم مي‌گذارم تا كلمه‌ها بروند توي سرم و شب خوابشان را ببينم، مي‌خواهم قيافه‌ي آن‌ها يادم بماند. ولي اصلا فايده ندارد. من شب ها فقط خواب همبرگرد و پيتزا و لازانيا مي‌بينم.

آخرین محصولات مشاهده شده