درباره‌‌ی غولماز

مادر غولماز هفت، هشت‌ تا مارمولك تر و تازه با يك سنجاب كله سياه و يك جوجه‌تيغي بنفش برايش آورده بود. گقت: «بخور تا جان بگيري مامان! فردا بايد يك بچه آدميزاد را درسته قورت بدهي. شوخي كه نيست!» غولماز چند قطره زهرمار سر كشيد و سنجاب را قورت داد. مامانش به جوجه‌تيغي اشاره كرد و گفت: «بخور دخترم كه گوشتش خيلي خاصيت دارد.!»

آخرین محصولات مشاهده شده