درباره‌‌ی غروب شیاطین

آن ها از ميان آن حفره‌ها بيرون آمدند و آن قدر بزرگ شدند كه سرتاسر آسمان را پوشاندند. اشكل در هم و برهمي را ديدم كه پيچ و تاب مي‌خوردند. بال‌دار، پولك‌دار و لزج. با صورت‌هايي گنديده، چرك و لجن‌آلود و دست‌هاي مهيب و زشتي كه به بيرون دراز مي‌شدند ....پايين مي‌آمدند تا مرا به چنگ بياورند....

آخرین محصولات مشاهده شده