درباره‌‌ی عناصر سینما

آوردن چند جمله‌ای درباره این کتاب و روش کار شارف خالی از سودمندی نیست. دیدگاه شارف به عناصر ساختاری سینما ـ که وی در هشت گروه می‌گنجاند ـ در بنیاد نگرشی شکل‌گراست، هر چند آن را با ساختارگرایی نحوی (نه ساختارگرایی معنایی) نیز درهم می‌آمیزد. به دیگر سخن، وی بیشتر به ویژگی‌های شکلی نماها و چگونگی پیوندشان به یکدیگر می‌پردازد تا به معنایی که از آن نماها برمی‌آید از همین روست که وی نه به تاویل و تفسیر رویدادها که به چگونگی نمایش آن‌ها بر پرده توجه دارد، و این را در گرو کاربرد درست عناصر ساختاری سینما می‌داند. شارف هر چند سینما را نوعی زبان می‌داند ولی این مقایسه را چندان پیش نمی‌برد که، همچون کریستین متز، سینما را تقریبا همانند زبان کلامی بپندارد، و کاربرد اصطلاحاتی زبان‌شناختی همچون نحو، قواعد کنش، و قواعد توانش نه بر یکسانی سینما و زبان بلکه بر ساز و کار درونی سینما استوار است که دست کم برای ارتباط قواعدی را به کار می‌گیرد که اگر سینما را نوعی زبان بدانیم کاربردشان توجیه می‌شود.

آخرین محصولات مشاهده شده