درباره‌‌ی عشق و جواهر

سارا در نهايت آرامش كنار پنجره نشسته بود و منظره‌ي بيرون را تماشا مي‌كرد. در اين روز آفتابي و درخشان تابستان، هوا به‌قدري ساكن و آرامش‌بخش بود كه صداي پرندگان و حتي صداهايي از چند كيلومتر دورتر نيز شنيده مي‌شد. منظره‌ي مقابل چشمان سارا، از پنجره‌ي قصر موز، باغچه‌هايي بود كه در كمال زيبايي با انواع گل و گياه آراسته شده بود....

آخرین محصولات مشاهده شده