درباره‌‌ی عاشقانه‌ای نه‌چندان آرام با مادام بوواری در همین حوالی (برگزیده مسابقه ملی نمایشنامه‌نویسی دومین جشنواره خصوصی تئاتر عنوان) نمایش‌نامه

سامان باعجله به‌ طرف كتابخانه جادوگر مي‌رود. جادوگر جلويش را مي‌گيرد. جادوگر: چي‌كار مي‌خواهي بكني؟ سامان: مي‌خوام برم تو يه كتاب ديگه. جادوگر: كمدم خراب شده. دوره خدمات پس از فروشش هم تموم شده. هر جا بخواي مي‌توني بري ولي ديگه نمي‌توني برگردي. سامان: بهتر. منم همينو مي‌خوام. جادوگر: احساساتي عمل نكن. تا آخر عمر نمي توني برگردي. فرصت پشيموني و جبران هم نداري! سامان: نه، پشيمون نمي‌شم. هرجا باشه بهتر از اين‌جاست.

آخرین محصولات مشاهده شده