همه ما لحظه‌هايي را به خاطر مي‌آوريم که ساعت‌ها کار بي‌وقفه و کسالت‌بار امانمان را بريده و هيچ توصيفي جز پوچي و بي‌معنايي را مناسب حال خود ندانسته‌ايم؛ از طرفي مدام خطابه‌هاي انگيزشي و خوش‌بينانه‌اي مي‌شنويم که انگار هدفشان فقط استثمار نيروي کار و سود بيشتر است. فضاي کسب‌وکار معاصر اين چنين با بهره‌کشي و ملال گره خورده. اما چيکسنت‌ميهاي مي‌گويد کسب‌وکار‌ها بايد نقشي اساسي در معنابخشي به زندگي انسان معاصر ايفا کنند و معتقد است آنچه شغل خوب را از شغل پوچ جدا مي‌کند نه حقوق و دستمزد، که تجربه غرقه شدن در کار است. غرقگي چيست و چطور مي‌شود آن را ايجاد کرد؟ او در اين کتاب نشان مي‌دهد چه نوع رابطه‌اي با کار مي‌تواند زندگي را معنادار کند و مديران موفق چگونه توانسته‌اند محيطي معنابخش براي کارمندان خود ايجاد کنند.