درباره‌‌ی سقوط گوندولین (به پیوست سقوط گوندولین و سقوط تروآ تالکین و کتاب دوم انه‌اید)

مورگوت شرير از دژ خود آنگباد بر قواي نظامي عظيمي فرمان مي‌راند. در مقابل مورگوت، اولمو که او را فرمانرواي آب‌ها مي‌خوانند، سخت ايستادگي مي‌کند. در ميانه اين ستيزه خدايان شهر زيبا و کشف نشدني گوندولين قرار دارد. سازندگان و ساکنان اين شهر الف‌هاي نولدوري‌اند که روزگاري در والينور، سرزمين خدايان ساکن بودند، اما عليه حکمراني صاحب‌خانه شوريند و به سرزمين ميانه گريختند. مورگوت بيهوده در پي آن است که شهر پنهان شگفت‌انگيز را بيابد، حال آنکه خدايان در والينور از مداخله دريايي اولمو، که قصد دفاع از شهر را دارد امتناع مي‌ورزند. تور، پسر عموي تورين به اين داستان وارد مي‌شود. با هدايت ناديدني اولمو، تور به گوندولين سفر مي‌کند و در آنجا مقام مي‌يابد؛ او با ايدريل، دخت تورگون، پيوند زناشويي مي‌بندد؛ و آنها صاحب پسري به نام ائارندل مي‌شوند. اما تقديري هولناک در انتظارشان است. چرا که مورگوت به واسطه خيانتي ننگين، يورشي ويرانگر را، با بالروگ‌ها، اژدهايان و اورک‌هاي بي‌شمار، عليه آنان تدارک مي‌بيند… پس از برن و لوتين، کريستوفر تالکين با همان روش «تاريخ در تسلسل» به نگاشتن سقوط گوندولين پرداخت. از زبان جي. آر. آر. تالکين اين «نخستين داستان حقيقي اين دنياي تخيلي بود» و در کنار برن و لوتين و فرزندان هورين، يکي از سه «قصه بزرگ» روزگار پيشين است.

آخرین محصولات مشاهده شده