درباره‌‌ی روانشناسی بلوغ

اتفاقي كه براي همه پدر و مادرها مي‌افتد اين است كه روزي چشم باز مي‌كنند و مي‌بينند كودكشان ديگر كودك نيست. لحظة غريبي است، هم غرورآفرين است و هم آغاز دلواپسي. از اينكه نمي‌توانيم ميان او و دنياي بيرون حايل ايستاده و از او چون سپري در برابر مخاطرات زندگي دفاع كنيم و از اينكه از اين پس او بايد به تنهايي با حوادث جهان هستي برخورد كند، نگرانيم. به تضاد مي‌رسيم، از يك سو به عنوان پدر و مادر مي‌خواهيم با سياق گذشته مورد نياز باشيم و از سوي ديگر، او نوجواني كه ديگر كودك نيست مي‌خواهد بي‌نياز از ما بر دو پاي خود بايستد. تضادي حقيقي است كه وجودش را در زندگي هر روز خود تجربه مي‌كنيم. اما مي‌تواند بهترين ساعات زندگي ما باشد، دست كشيدن و آزاد گذاشتن آن زمان كه خواهان حفظش هستيم مستلزم نهايت سخاوت و عشق و محبت است.

آخرین محصولات مشاهده شده