درباره‌‌ی دوستان جدید درخشان (ماجراهای یونیکورن و یتی 1)

يونيکورن داشت پرواز مي‌کرد که روي زمين يک چيز درخشان ديد. يتي هم داشت به آسمان نگاه مي‌کرد که بين ابرها يک چيز درخشان ديد. بله! آن‌ها همديگر را ديده بودند! دوستي آن‌ها اين‌جوري شروع شد و با هم دوست جون‌جوني شدند.

آخرین محصولات مشاهده شده