درباره‌‌ی داستان‌های شاهنامه 2

پس قرار شد كه رستم به اتفاق زال براي كمك به نزد سيمرغ برود. آنگاه به تپه‌اي كه سيمرغ در آنجا بود رفتند. زال پري كه سيمرغ را به او داده بود آتش زد. چون قدري از شب گذشت و هوا تاريك شد سيمرغ از آسمان به زمين آمد و ماجرا را از زال پرسيد. زال برايش ماجرا را بازگو كرد. سيمرغ به آنان دلداري داد و با منقارش تيرها را از تن رستم بيرون آورد و به زال گفت:

آخرین محصولات مشاهده شده