درباره‌‌ی خانه خاموش

«جواب بده ببينم، مگه تو دزدي؟» گفتم:«نخير دزد اينا نيستم.» بعد به يادم آمد اول كمي خنديدم و بعد گفتم:«خيلي خب! راستش را مي‌خوام بگم! همه‌اش شوخي بود. براي اينكه ببينم عكس‌العمل سردار چيه صبح باهاش شوخي كردم اما نفهميد. آره من اين شونه قرمز رو از بقالي خريدم. مي‌تونيد بريد از بقالي عين همين رو بخريد. اين شونه سبز هم مال اون دختره است توي راه افتاده بود، پيداش كردم، منتظر بودم بهش برگردونم.» «مگه نوكرشي كه اونطوري منتظرش بودي؟» گفتم:«نه دوستشم. ما از بچگي...» سردار گفت:«مرديكه عاشق دختره قرتي شده.» گفتم:«نه نيستم.»...

آخرین محصولات مشاهده شده