درباره‌‌ی جمشید مشایخی (در گفت‌و‌گو با زاوان قوکاسیان و ویدا مشایخی)

جمشيد مشايخي حافظه‌ي حيرت‌انگيزي داشت. حتي قصه‌هايي كه در كودكي شنيده بود از بر بود. اشعار بسياري را از حافظ مي‌خواند و جزئيات زندگي‌اش را از كودكي تا آخر عمر بدون اشتباه بيان مي‌كرد. خوش صحبت بود و گرم و صميمي. عاشق سرزمينش بود و خود را كوچك مردم مي‌دانست. مي‌گفت هرچه دارد از مردم دارد. در همه‌ي مراحل زندگي هنري‌اش با عشق و ايمان كار مي‌كرد و جزو هيچ دسته و گروهي نبود. رك و صريح تحسين و انتقاد مي‌كرد. اما اين كتاب بيوگرافي جمشيد مشايخي نيست. او در گفت‌وگو با مصاحبه‌كنندگان قصد معرفي خود را ندارد، بلكه مي‌خواهد جواناني كه حرفه‌ي او را دنبال مي‌كنند با گوشه‌اي از تاريخ تئاتر و سينماي ايران، آن‌طور كه به چشم خود ديده و با گوش خود شنيده، آشنا شوند. اخلاق بازيگري را به آن‌ها مي‌آموزد؛ از مصائب حرفه‌ي بازيگري و از بزرگان تئاتر و سينما مي‌گويد.

آخرین محصولات مشاهده شده