درباره‌‌ی رابونیای کیمیاگر

رابونياي كيمياگر در يك كتاب قصه‌ي قديمي به نام «معجون سمي و عنكبوت» زندگي مي‌كرد. بين صفحات 56 تا 63 از مجموعه‌ي بزرگ «داستان‌هاي شب» او، به عنوان يك كيمياگر، همه‌ي كارها را درست همان‌طور انجام مي‌داد كه لازم بود: او مو داشت. او درد را احساس مي‌كرد. او هيچ‌كس را دوست نداشت. او همه‌ي روزهايش را صرف ساختن معجون‌هاي سمي وحشتناك در ديگ‌هاي بزرگ مي‌كرد. خلاصه او يك كيمياگر تمام عيار بود...

آخرین محصولات مشاهده شده